احتمالا هر آدمی در قسمتی از زندگی‌اش به مسائلی بر می‌خورد که می‌توان آن‌ها را "مشکلات واقعی" نامید. مشکل واقعی، مشکلی‌ست که تمام دغدغه‌های چند ساعت، چند روز و چند ماه قبلت را به شکل مسائلی پیش پا افتاده و حتی مسخره پیش چشمت می‌آورد. مشکل واقعی، دغدغه‌های دیگران را هم پیش چشم تو مضحکه‌آمیز جلوه می‌دهد و شکافی عمیق بین تو و انسان‌های آسوده دیگر می‌کشد.

مشکل واقعی، یک مشکل ذهنی نیست که با نصیحت یا حرف زدن یا تغییر نگرش یا راه‌حل‌های کلامی و فکری دیگری از این دست حل شود. یک مشکل واقعی را باید واقعا "حل" کرد‌ و گرنه دیر یا زود تو را به کام خودش می‌کشاند و زندگی‌ات را به گند می‌کشد.

مشکل واقعی تو را از روی صندلی به زمین پرت نمی‌کند، مشکل واقعی تو را از پنجره بیرون می‌اندازد. شیشه‌ها (چه تو فهمیده باشی، چه نه) شکسته شده‌اند، تو در حال سقوطی و در بهترین حالت می‌توانی دستاویزی پیدا کنی و پس از تکاپوی زیاد با دست‌های خونین، و سر و روی زخمی و عرق کرده از چندین طبقه پایین‌تر به زندگی‌ عادی‌ات برگردی. و در بدترین حالت، تو به کف خیابان خواهی چسبید.


احتمالا هر آدمی در بخشی از زندگی‌اش به "مشکلات واقعی" برمی‌خورد. تنها همان زمان است که میتوانی، سرگرمی‌هایی که زندگی برای کسل‌آمیز نشدن حیاتت پیش رویت می‌گذارد را از یک مشکل واقعی تمایز دهی.

 


مشخصات

آخرین جستجو ها